یونای کوچک ما

برای پسرکم مینویسم تا یادم بماند چه حس شیرینی را تجربه کردم.

یونای کوچک ما

برای پسرکم مینویسم تا یادم بماند چه حس شیرینی را تجربه کردم.

عاشورای حسینی

یونا جان امروز اولین عاشورایی  هست که  توبا ما هستی. نمیدونم چرا الان که تو شش ماهگی  ات کامل شده و وارد هفت ماه شدی  با شنیدن روز  عاشورا دلم از  غصه میخواد بترکه...آخه اون کوچولو هم فقط  شش ماهش  بوده..علی  اصغر رو میگم...  آدم نمیتونه یه ذره از  حس  مادر اون نوزاد  عزیز رو درک کنه مگر  اینکه خودش  یه بچه شش ماهه داشته باشه و اون بچه توی  تب  داره میسوزه و  هیچ کاری نیمشه کرد براش..بعد وقتی  به این فکر  میکنم که اون زن چقدر دلش بزرگ بوده و چه صبری  داشته از  حقارت خودم خجالت میکشم و  سرم رو می اندازم پایین.

تو چند روزی  هست که خیلی مریض  هستی. از دوشنبه هفته پیش سرما خوردگی  مامان به تو هم سرایت کرد و  پنجشنبه ۴ دی  ۸۸  که واکسن ۶ ماهگی  ات رو با تاخیر زدیم دیگه بی تابی و درد واکسن  و تب  شدید رو هم بهش  اضافه کن ببین من و بابایی  چی  کشیدیم.شب  جمعه تو اونقدر  تب  داشتی  که ساعت ۲ نصفه شب  از  حرارت تو از  خواب بیدار شدم و دیدم واییییییییی پسرک من حالش  خوب  نیست و سریع با اورژانس  تماس  گرفتیم و اونا هم گفتن زود پاشویه ات کنیم و  اگر  خوب  نشدی  شیاف  استامینوفن ۱۲۵ استفاده کنیم برات ..چقدر سخت بود دیدن چشم های  بیحالت وقتی  عادت من دیدن شیطونی  هات شده بود...ناله هات و  صدای  گرفته ات که به سختی  از  گلوت در  میامد و گریه های  شدیدت از  درد و تب و بیحالی... تا صبح بیدار بودم و بهت شیر دادم عزیزکم... الان که دارم اینا رو مینویسم روز  عاشورا یکشنبه هست و  تو الهی شکر  خوب  شد یو  فقط صدات خروسک داره هنوز..خیلی  گرفته است..دیشب میدونی  چگار  کردی؟  تو هم تو دیگ شله زرد خاله جون سهمی  داشتی وبه اون کمک کردی..شیشه آرد برنجت رو هدیه کردی  تا شله زرد خاله جون آبروداری کنه!!!! و بعد از  اون کم کم حالت بهتر و بهتر شد و دوباره شیطونی  هات شروع شد...الهی فدای  خنده هات ...برق  چشمات و  دست هات بشم..فقط  مامان نمیدونم چرا دارم دق  میکنم از  لاغر شدنت..اونقدر  ناراحتم که با سه  روز مریضی  یعنی  بچه اینقدر باید  لاغر بشه؟ برای سلامتی  دانیال ( علی ) هم دعا کردم و گفتم خدایا من طاقت یه تب  این بچه رو ندارم تو به پدر و مادرش  صبوری بیشتر  و به خودش  سلامتی  کامل بده زودتر.....

دوستت دارم گلم و  تو رو توی همه زندگیت به دست های  مهربون خدا می سپارم..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد