یونای کوچک ما

برای پسرکم مینویسم تا یادم بماند چه حس شیرینی را تجربه کردم.

یونای کوچک ما

برای پسرکم مینویسم تا یادم بماند چه حس شیرینی را تجربه کردم.

۲

وقتی خبرش رو شنیدم ...وقتی فهمیدم آروم آروم تو دل من و بابایی خونه کردی دیگه کار از کار گذشته بود و عشق تو اونقدر یکباره همه زندگی ما رو در خودش حل کرد که انگاری از روز اول آشنایی من و بابایی   تو هم بودی و کنار ما تو همه لحظه های قشنگمون حضور داشتی...میدونی اصلا چجوری بود؟ انگار یه چیزی از قلب بابایی رو برداشته باشن و مستقیم به قلب من دوخته باشن..یعنی اگه تا اون روز بین دل من و بابایی یه پل بود الان گوشت و پوست و رگ و ریشه امون انگار به هم گره خورده بود...فک کن...تو شدی حاصل عشقی که من و بابایی هر روز تو گوش هم قصه اش رو تکرار میکردیم...اومدنت همون قدر من رو غافلگیر و صد البته خوشحال کرد که دیدن عکس العملهای بابایی دوست داشتنی تو...چقدر دستاش این روزا گرم ترن...میدونی نی نی ...گرم تر که نه!!این حس منه انگار ....که گرمی بیشتر وجود مهربون بابایی تو رو با تک تک سلول هام دارم می بلعم این روزا.  

میخوام از این روزا برات بگم.برای تو که از همین الان عکس کوچولوی خوشگلت رو (تجسم من از تو)گذاشتم رو عسلی کنار تختم تا هر روز و هر شب با دیدن صورت کوچولو و لبهای ناز و کوچیک و چشم های خاکستری اون عکس  چشم ها م رو روی هم بذارم یا به صبح سلام کنم.وقتی دست بابایی روی شکم من میلغزه تو رو نوازش میکنه و لب های گرمش رو روی وجود کوچیک تو میذاره با همه وجود به خودم میگم..هی دختر.......جدی جدی داری مامان میشی؟ و ناباورانه به چشم های پر از عشق و گرمای بابایی تو نگاه میکنم که مثل یه نیروی قوی و گرم  من و تو رو داره این روزا محافظت میکنه......دوستت دارم ....هم من وهم بابایی دلمون داره برات تند تند میزنه این روزا....حتی تند تر از دل کوچولوی تو وقتی با حس ششمم لمسش میکنم تو دلم. 

راستی میدونی صبح ها که  از خونه میام بیرون برای سلامتی همه نی نی ها و ماماناشون دعا میکنم...و برای همه اونایی که میخوان نی نی داشته باشن؟ مواظبت هستم  هدیه کوچولوی  من و قول میدم وقتی اومدی بیشتر و بیشتر بهت ثابت کنم خب خونه ای رو انتخاب کردی برای حضورت..... 

به نام عشق

شروع میکنم به نام بزرگش که او را در من به امانت سپرد.... 

برای  کودکمان مینویسم ...برای خودم وهمسرم ....برای ثبت روزهایی که شیرین ترین عاشقانه هارا به هم داریم ..من و همسرم به هم ...و  هر دو به کوچولوی درون من..... 

دارم مادر  می شوم. 

مادر 

.