عزیز دلم.
امروز 6 7 8 9 پشت سر هم قرار میگیرند..شش مهر 1389 . میبینی ؟ و ساعت نزدیک 1 23 45 است یعنی ساعت یک و بیست و سه دقیقه و چهل و پنج ثانیه...اتفاق جالبی است ..میدانم دفعه بعد من نیستم ..بابایی نیست و تو هم شاید نباشی که امیدوارم باشی آن موقع هم..
فقط نوشتم تابدانم روزها مثل بادی پیچیده در بر گ های پاییز این روزهای کودکی و شیرین تو را از من دور میکنند.....
دوستت د ارم ...
مهمانی ..چشم های ماما....چشم های تو...
دیگر بر نخواهد گشت .مطمئن باش.