تولدت مبارک آرام 4 ساله ی من
یادت هست ؟ خدای من..تو که چیزی یادت نیست ...تو ..موجودی صورتی ..با صورتی گرد و چاله هایی روی گونه و صدایی بلند و مردانه که آمدنت را به رخ همه ی بیمارستان کشیدی ...
از همان لحظه ای که درد رفت و تو آمدی ...عاشقانه دوستت داشته ام ..نه از سر خودخواهی ..از سر خوب تو را خواستن ...
کوتاه میگویم هر چند حرف ها هست مادری ..
تولدت مبارک
بر من و بابایی